بوم داستانسرایی، قالبی برای کمک به شما در داستانسرایی است. لحظهای به زندگی نیاکان خود سفر کنید. چند نفر به دور آتشی جمع شدهاند و داستانی را با آبوتاب برای هم تعریف میکنند. از همان لحظه مغز انسان برای شنیدن داستان و ترغیبشدن بهواسطهی داستانها آماده شد. تصور عدهای بر این است که داستانها را تنها باید در دنیای ادبیات پیدا کرد. اگر مدیر یک سازمان، فروشنده و تولیدکنندهی محتوا هستید؛ با این تصور یکی از مهمترین ابزارهای جلب مخاطب را از دست میدهید. سالیان سال است که قهرمانان داستانها از جهان ادبیات، قدم به سرزمین پرفرازونشیب تجارت گذاشتهاند.
داستانها، برای فروشندگان محصول میفروشند و نقش برند آگاهی را بهخوبی بازی میکنند. داستانها حتی مخاطب بیشتری را به سمت تولیدکنندگان محتوا میکشانند. تنها معظل بزرگی که فروشندگان و محتوانویسان با آن دستوپنجه نرم میکنند؛ چگونه داستانگفتن است. یک بوم و قالب مناسب کمک میکند این کار را بهتر انجام دهید. در ادامه با جزئیات این بوم، بیشتر و بهتر آشنا میشوید.
چرا باید از بوم داستانسرایی استفاده کرد؟
دانلد میلر در کتاب «هر برند یک قصه است» از میزان فروش یک چاقو حرف میزند. چاقویی که از آن صحبت میکند، یک چاقو ساده است. حتی شاید جنس این چاقو بهخوبی چاقوهای دیگر نباشد. مسئله زمانی برای دانلد میلر جالب میشود که تحقیقات خود را برای سنجش میزان فروش چاقو شروع میکند. او از تعدادی از دانشجویان خود میپرسد که آیا حاضرند برای خرید این چاقو ساده پولی خرج کنند یا خیر. پاسخ بسیاری از دانشجویان این بود که حتی اگر چاقو بسیار گران هم باشد؛ باز هم این چاقو را میخرند.
چه چیزی باعث میشد این چاقو انقدر خاص بهنظر برسد؟ دلیل خاصبودن چاقو تنها یک چیز بود. داستان و فلسفهای پشت آن چاقو حضور داشت. در بخش تبلیغات چاقوی برگر، عدهای با درنظرگرفتن مخاطب، هدف از تبلیغ و مشخصکردن حالت قبل و بعد مخاطب هنگام شنیدن داستان، هویتی بینظیر برای یک چاقو ساخته بودند. داستان حول محور شعار چاقو با عنوان «سلام دردسر» میچرخید. در طول داستان مخاطب به شجاعت و ریسکپذیری دعوت میشد. این مخاطب شجاع ریسکپذیر حالا با داشتن چاقوی برگر میتوانست هر خطری را از سر بگذراند. آیا تمام کسانیکه پشت صحنهی این شعار و تبلیغ کار میکردند؛ نویسنده بودند؟ قطعاً خیر.
آنها تنها یاد گرفته بودند که چطور باید برای ساختن یک داستان برنامه ریخت. شما حتی اگر نویسندهی حرفهای هم برای این کار دعوت کنید؛ باز هم او از شما میخواهد که ساختاری برای او بچینید. هیچ کس بدون داشتن ساختاری منظم و استراتژی نمیتواند در کسبوکار، تجارت و تولید محتوا موفق عمل کند. یک بوم داستانسرایی منظم کارهای زیر را برای شما انجام میدهد.
- به ذهن شما ساختار میدهد.
- کمک میکند گرههای ذهن شما برای گفتن داستانهای موفقتر باز شود.
- در سازمان شما، هماهنگی را بیشتر میکند.
- سبب میشود با کمک اعضای مختلف سازمان، یک داستان بیعیب و منسجم بسازید.
در نهایت اینکه اگر میخواهید مخاطب شما هم مثل مخاطب چاقوی برگر، هر قیمتی را بابت محصول شما پرداخت کند؛ باید دست بهکار شوید و داستانی برای برند خود بسازید. هر چقدر این داستان پیام قویتری داشته باشد و منسجمتر عمل کند؛ مخاطب بیشتری به سمت شما روانه میشود. در ادامه شما با قسمتهای مختلف یک بوم داستانسرایی بیشتر آشنا میشوید تا به هدف خود یعنی داستان منسجم و موفق، یک قدم نزدیکتر شوید.
قسمتهای مختلف یک بوم داستانسرایی
در همان لحظهی ابتدایی دیدن یک بوم، با قسمتهای مختلفی در آن بوم روبهرو میشوید. قبل از هر چیزی باید بدانید، ترتیب پرکردن آن قسمتها به چه شکلی است. در زیر قسمتهای مختلف به ترتیب برای شما نوشته شده است.
- موضوع: داستان حول محور چه موضوع و عنوانی میچرخد؟ بهعنوان مثال در چاقوی برگر، موضوع داستان «سلام دردسر» بود.
- هدف: به چه هدفی داستان میگویید؟ مثلاً چاقوی برگر میخواست احساس شجاعت را در مخاطب زنده کند و از این طریق هویتی برای خود در ذهن مخاطب بسازد.
- مخاطب: چه مخاطبی را در نظر گرفتهاید؟ پرسونای شما کیست؟
- پیشاز داستان: مخاطب شما پیش از داستان در چه فضا و حسوحالی بوده است؟ برای مثال مخاطب چاقوی برگر، پیش از آشنایی با این چاقو از خطرکردن میهراسید.
- آمادهسازی صحنه: صحنهای که میخواهید به تصویر بکشید، یک واقعیت است؟ یک احساس را میخواهید برای خواننده به نمایش بگذارید؟ شاید هم سناریو دیگری در ذهن دارید. بههرحال در این قسمت صحنه باید آماده شود.
- انتقال پیام و منظور: چه پیامی را میخواهید به مخاطب منتقل کنید؟ چاقوی برگر میخواست به مخاطب بگوید حالا دیگر با خیالی آسوده و با شجاعت میتواند به دردسر سلام دهد.
- نتیجهگیری و بیان استدلال: در انتها میخواهید مخاطب شما چه نتیجهای دربارهی شما بگیرد؟ مخاطب چاقوی برگر این نتیجه را گرفت که به دلیل تیزبودن چاقو در مواقع ضروری میتواند از آن کمک بگیرد.
- بعد از داستان: مخاطب شما بعد از شنیدن داستان در چه فضایی سیر میکند؟ داستان شما میخواهد او را به کجا ببرد؟
راهنمای استفادهی درست از بوم داستانسرایی
حال که با بخشهای مختلف یک بوم آشنا شدید؛ باید بدانید که چگونه باید از این بوم در محتوا استفاده کنید. چه اقداتی را باید انجام دهید تا این بوم بیشترین کارایی را برای شما داشته باشد.
· اقدامات پیشاز شروع
قبل از هر کاری به این فکر کنید که با گفتن این داستان چه چیزی را میخواهید بهدست آورید. آیا هدف شما تنها تحریک احساسات مخاطب است یا میخواهید او برای شما کاری انجام دهد؟ مخاطب شما در چه مرحلهای قرار است داستان شما را بشنود؟ در این مرحله از وجود برند شما خبر دارد؟ به تمام این موارد فکر کنید. در بخش بعدی، به این موارد نیاز خواهید داشت.
· مشخصکردن هدف
یکی از تفاوتهای داستان ادبی با داستانگویی تجاری و برند، در مشخصکردن هدف است. شما قبل از اینکه داستان ادبی بنویسید هدف خاصی را دنبال نمیکنید. مهم برای شما گذراندن سیر داستان به بهترین شکل و سرگرمکردن مخاطب است. این درحالی است که زمانیکه برای جلبتوجه مخاطب و سوددهی داستان میگویید؛ حتماً باید هدف داشته باشید. بعد از شنیدن این گونه داستانها، مخاطب نباید بگوید قشنگ بود و برود. او باید دنبال راهی برای ارتباط با شما و خرید بگردد.
پس از همان ابتدا مشخص کنید که در انتها قرار است چه خواستهای از مخاطب خود داشته باشید. همیشه این نکته را در نظر بگیرید که اگر مخاطب را گیج کنید؛ بازندهی ماجرا شمایید. گره زیاد در داستان نیندازید و خیلی واضح در انتها مشخصات خود، محصول و چیزی را که از ببینده میخواهید؛ بازگو کنید.
· درنظرگرفتن مخاطب
در قسمتی از بوم داستانسرایی شما باید نام یا توضیحی برای مخاطب و پرسونا هدف خود را بنویسید. مخاطب شما، قهرمان داستان شما خواهد شد. توجه کنید که مخاطب داستانها، همیشه مشتریهای شما نیستند. گاهی داستان برای خود شما و سازمان شماست. بهعنوان مثال مدیران ایربیانبی زمانیکه میخواستند بودجهای برای رشد برند خود دستوپا کند، داستان ایربیانبی را برای سرمایهگذاران شرح دادند. این داستان آنقدر سرمایهگذاران را تحت تأثیر قرار داد که بلافاصله قرداد را با مدیران امضا کردند.
· ترسیم وضعیت قبل و بعد مخاطب
اگر محصول نتواند تغییری در حال مخاطب ایجاد کند؛ چه سودی برای او خواهد داشت؟ محصول و خدمات شما قرار است در نقش تغییردهندهی اوضاع پرسونا داستان وارد شوند. بهطور واضح و شفاف وضعیت قبل و بعد مخاطب را در قسمتهای چهارم و هشتم بوم داستانسرایی ترسیم کنید.
· نوشتن داستان
زمانیکه در حال آمادهسازی صحنه هستید؛ این نکته را در نظر بگیرید که قرار است محصول و خدمت شما در نقش راهنما یا یک منجی برای کمک به قهرمان وارد شود. میتوانید صحنه را در سه قسمت در نظر بگیرید. وضعیت مخاطب در یک قسمت قبل از آشنایی با محصول و خدمات، قسمت بعدی هنگام مواجهشدن با شما و قسمت آخر پساز آشنایی با شما ترسیم میشود. در انتهای این الگوی سه بخشی، شما بهطور واضح باید پیام خود را شرح دهید.
تا اینجای کار داستانی گفته شد که روی احساس مخاطب کار کرد. اگر تحریک احساسات درست انجام شود، هورمونهای مغز شروع به ترشح میکنند. پساز ترشح این هورمونها و جلب توجه مخاطب، میتوانید با اعداد و ارقام یا نظر مشتریها، استدلال خود را بیان کنید. برای انجام درست این کار از بخش نتیجهگیری و بیان استدلال بوم داستانسرایی کمک بگیرید.
بوم داستانسرایی ابزاری برای انتقال پیام
حتی موفقترین ایدهها هم بدون استراتژی، در هنگام اجرا محکوم به شکست هستند. شاید حالا یا بعد از دیدن و خواندن داستانهای مختلف، در حال پرورش ایدههای زیادی در ذهن خود باشید. ایدههایی که احتمالاً سود زیادی برای شما رقم میزنند. در هنگام واردکردن این ایدهها به بوم داستانسرایی، عیوب کار تازه مشخص میشود. ممکن است زمان پرورش ایده در بوم، به این پی ببرید که داستان شما تا چه اندازه ناقص است. یک داستان ناقص، توانایی انتقال درست پیام به مخاطب را ندارد. بههمین دلیل اگر میخواهید پیام خود را واضح و روشن منتقل کنید، حتماً از یک بوم برای نظمدهی به ایدهها و رسیدن به پیام کمک بگیرید.